مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.

  کد مطلب:21047 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:5

آيا نفس همان روح است و عقل بالاتر است و آيا روح وجود خارجيدارد ؟ يعني داراي جنس است ؟



در قرآن مجيد منظور ازروح انسان همان نفس است . (1)قرآن مي فرمايد : الله يتوفي الا نفس حين موتها . خداوند ارواح را به هنگام مرگ مي گيرد .(2)

نكته اي كه بايدموردتوجه قرار گيرد اين است كه روح آدمي داراي مراتب و درجاتي است كه به آنها اشاره ميگردد.

- نفس اماره ، روحي است سركش كه پيوسته انسان رابه زشتيها و بديها دعوت مي كند .

- نفس لوامه ، روحي است بيدار و نسبتاً آگاه ، هرچند در برابر گناه مصونيت نيافته ، گاه دچار لغزش مي شودو در دامان گناه ميافتد، اما كمي بعد بيدار مي شود و توبه مي كند و به مسير سعادت باز مي گردد و از آن به وجدان اخلاقي تعبير ميگردد. در بعضي انسانها بسيار قوي و نيرومند و در بعضي بسيار ضعيف و ناتوان ، ولي به هر حال در هر انساني وجود دارد در صورت كثرت گناه از سوي انسان به كلي از كار مي افتد

-- نفس مطمئنه ، يعني روحي تكامل يافته كه به هر مرحله اطمينان رسيده ، نفس سركش را رام كرده و به مقام تقواي كامل و احساس مسئوليت رسيده كه ديگر به آساني لغزش براي او ممكن نيست ، چنين نفسي همه نيازهايش الهي مي گردد.(3) خداوند در قرآن براي خلقت انسان مراحل هفتگانه اي را ذكر مي فرمايد پس از آنكه آدمي شش مرحله را طي كرد و خلقت مادي او پايان يافت وصورت انساني پيداكرد ، ومرحله هفتم را چنين عنوان مي كند ... آنگاه او را خلقتي ديگر پديد آورديم(4) . و اين مرحله اشاره به همان مرحله دميدن روح دركالبد جسماني بشر است كه خداوند مي فرمايد : ((نفخت فيه من روحي )) از روح خود در او دميدم كه خود دليل بر استقلال روح و وجود خارجي اوست .

از آنجائي كه كه روح يك حقيقت و ماهيت ماوراي طبيعي دارد ، ساختمان و فعاليت آن غير از ساختمان و فعاليت ماده است، و اصول حاكم بر آن غير از اصول حاكم بر ماده و جسم است ، با آنكه دائماً با جهان ماده در ارتباط است ، ولي ماده نيست و خاصيت مادي ندارد ، بنابراين نمي تواند براي روح جسم خارجي قائل شد .

قرآن در اين باره مي فرمايد : از تو درباره روح سئوال مي كنند ، بگو روح از فرمان پروردگارمن است وجز اندكي از دانش به شما داده نشده است(6) و اين بدان معناست كه روح خلقتي اسرار آميز دارد و چون بهره انسان از دانش اندك است نمي تواند به كنه ذات روح پي ببرد طبق اين آيه شريفه كميت و كيفيت روح براي انسان مشخص نگرديده ، از اينرو معلوم مي گردد كيفيت روح از نوع اشياء و اجسام و اصولاً امور دنيايي نيست .

با اين وجود، انسان همواره در سراسر عمر، وجود يك حقيقت واحد و ثابت را در خود احساس مي كند كه همانند اجزاي مادي تغيير نميكندو اساس وجود هر كس را همان تشكيل مي دهد. اگر انسان در هر چيزي ترديد كند، در هستي و شخصيت وجودي خويش شك نمي كند يعني هر انساني دردرون خود همواره يك من را احساس مي كند كه از آغاز تا پايان عمر يكي است ، منِ امروز با منِ ده سال پيش و ده سال بعد يكي است ، با اينكه درس خوانده و معلومات كسب كرده و رشد عقلي و فكري او بيشتر شده ، اما تبديل به يك آدم ديگر نشده بنابراين غير از اجزاي مادي كه دائماً در حال تعويض و نوسازي و تغييرند ، يك حقيقت واحد كه اساس وجود اوست نيز همواره با انسان است واين دليل بر استقلال روح است طبق نظر فلاسفه بزرگ اسلامي ، شخصيت هر كس در اصل وابسته به روح است بدن ابزاري براي روح محسوب مي گردد ، زماني كه اين ابزار كارآيي خود را از دست بدهدو دچار مرگ شود ، از آن خارج مي گردد و به جهان ارواح انتقال مي يابد و پيوسته به حيات خود ادامه مي دهد.(7)

بادقت نظر در ويژگيها و قابليتهاي روحي انسان ، در مي يابيم كه روح آدمي مجموعه اي است از نيروها و استعدادهاي گوناگون كه مافوق همه اين نيروها طبق روايت ، نيروي عقل است. زماني ساير نيروها و استعدادها در مسير صحيح و مطلوب خود قرار مي گيرند كه تحت رهبريت عقل در آيند. به عنوان مثال نيروي غضب وشهوت در صورتي كه تحت فرمانروايي عقل بسر برند، مي توانند منشاء كمال آدمي گردند . ولي اگر بر اثر كثرت گناه و در نتيجه تضعيف عقل ، اين دو قوه بر عقل غلبه كنند ، منشاء فساد و تباهي در زمين خواهند شد . در روايت است كه پس از خلقت عقل خداوند فرمود : به عزت و جلالم سوگند هيچ موجودي را گراميتر از تو نيافريدم تكليف را بر تو استوار كردم و با تو پاداش داده ويا تنبيه كنم(8) اين بدان معناست كه بواسطه عقل است كه تكليف الهي براتسان واجب مي گردد و نيز بواسطه عقل است كه ثواب و كيفر الهي معنا و مفهوم پيدا مي كند .

به جهت برتري عقل بر ديگر قواي روح ، انسانيت انسان وابسته به قدرت عقلاني اوست . انسان با استفاده از نيروي عقل است كه امور خود را مي شناسد ، مشكلات را تشخيص مي دهد، ارزشها را مشخص مي سازد و مناسبات خود را با ديگران بهبود ميبخشد و دريك كلام ، خوب را از بد تشخيص مي دهد ، وراه رابراي تكامل و رشد خود آماده مي سازد و هرچه اين قوه در انسان قوي تر باشد ، انسان بهتر مي تواند درراه پيشرفت و تكامل گام بردارد از اينروست كه بزرگي و منزلت هر فردي به قدرت عقلاني اوست .

علي (ع) مي فرمايد: سرآمد همه بي نيازها ، برخورداري از عقل است(9) . و نيز مي فرمايد : عقل براي تو كافي است زيرا راههاي گمراهي تورا از راههاي رستگاريت متمايز مي سازد .(10)







منابع و مآخذ :

1. تفسير نمونه، ج27، ص45

2. سوره مباركه زمر/آيه42

3. تفسير نمونه، ج25،ص281

4. سوره مباركه مؤمنون/آيه14

5. سوره مباركه حجر/آيه30

6. سوره مباركه اسراء/آيه85

7. تفسير نمونه، ج12، آيه85

8. فلسفه آفرينش انسان و سعادت واقعي او، ترجمه و نگارش استاد زين العابدين قرباني، ص21

9. نهج البلاغه، بنقل از همان منبع

نهج البلاغه، بنقل از همان منبع

مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.